تاریخچه برند های معروف و نقش مهمی در رشد و ارتقا یک شرکت دارند. امروزه اکثر مردم نسبت به محصولی که می خرند یا خدماتی که دریافت می کنند آگاه می باشند. علاوه بر کیفیت، مشتریان به دیگر جنبه ها مانند مسئولیت اجتماعی، سازگاری با محیط زیست و هویت نام تجاری توجه می کنند.در طول سالها، از یک نام تجاری بیشتر از یک نشان استفاده می شود . در واقع این نشانه ها، یک حافظه ی بصری و تاریخچه ای برای شرکت به وجود می آورند که منعکس کننده ی سنت ها ، ارزش ها و ویژگی های رقابتی است.
زمانی که به لوگوی خاصی فکر می کنید متوجه می شوید که خاطرات و اطلاعات خاصی در ذهن شما نقش بسته می شود. برای مثال ، هنگامی که به لوگوی طلایی رنگ مک دونالد فکر می کنید نا خود آگاه به یاد چیزبرگرهای آبدار و خوشمزه می افتید.یا هنگامی که لوگوی BMW را می بینید ذهن شما یک ماشین شیک را مسجم می کند که صاحب آن دارای سطح اجتماعی بالایی است. علاوه بر این ، یک لوگو به ذهن شما در رابطه با محصول و شرکتش نقش میبندد.
کوکا کولا Coca Cola
شرط می بندیم که نمی دانستید لوگو کوکا کولا توسط یک حسابدار معمولی به نام فرانک میسون رابیسون طراحی شده است! بارزترین نماد این لوگو نوع فونت اسپنسر ظریف آن است که معمولا این سبک خوشنویسی است که در نامه ها و اسناد قرن 19یافت می شود. در سال ۱۸۹۰ شرکت تصمیم میگیرد که لوگوی خود را با پیج و تاب دادن کمی خاص تر کند.پیچ و خم ایجاد شده در حرف C آن را شبیه به درخت گیلاس کرد که از آن گیلاس ها آویزان شده بودند . ولی طراحی جدید زیاد دوام نیاورد و امروزه ما کوکا کولا را با همان لوگویی که رابینسون طراحی کرده است میشناسم و بر روی بطری ها میبینیم . بعضی اوقات نمیتوان طرح اصلی و اولیه را شکست داد.
سگا Sega
تاریخچه برند سگا خاطرات کودکی بسیاری از ما با سگا و کنسول های خاطره انگیزش گره خورده است. برخلاف تصور بسیاری از افراد، سگا نه در ژاپن بلکه در آمریکا متولد شد. مارتین بروملی در ابتدا این شرکت را با نام اصلی استاندارد گیمز برای طراحی ابزارهای بازی و سرگرمی برای نظامیان آمریکایی مستقر در جزایر اقیانوس آرام راه اندازی کرد. با این حال بعد از تمام شدن جنگ جهانی دیگر محصولات این برند خواهان نداشت. چراکه حضور نظامیان آمریکا در اقیانوس آرام کاهش یافته بود و دیگر کسی دنبال سرگرمی در اوقات نگهبانی یا خدمت وظیفه نبود.
در این بین محصولات شرکت استاندارد گیمز سر از بازار ژاپن درآورد. چراکه محصولات مربوط به حوزه سرگرمی در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم حسابی طرفدار داشت. این شرکت با سود خوبی که در بازار ژاپن کرد تقریبا مارتین بروملی را تبدیل به یک میلیاردر تمام عیار نمود. جالب اینکه میلیاردر قصه ما خیلی راحت تصمیم گرفت برندش را بفروشد و بقیه عمرش را با پول هنگفتی که به جیب زده به خوبی و خوشی سپری کند.
شرکت استاندارد گیمز در سال 1965 به سرمایه گذارهای ژاپنی فروخته شد. از آن زمان به بعد اسم سگا برای این شرکت انتخاب شد و در دهه 1980 با معرفی نسل ابتدایی کنسول های بازی و ساخت انواع بازی های خاطره انگیز تبدیل به یکی از برندهای پردرآمد بازار در سراسر دنیا گشت.بدون تردید سرنوشت سگا در صورت ادامه مدیریت مارتین بروملی حتی نزدیک به وضعیت کنونی هم نبود. این امر به خوبی بیانگر اهمیت خرید یک برند و تبدیلش به نسخه ای حرفه ای در بازار است. بنابراین اگر شما قصد دارید کارتان را در یک حوزه شروع کنید، می توانید علاوه بر ایجاد یک برند از صفر، به فکر خرید یک برند حاضر و آماده و ارتقای آن در بازار هم باشید.
نوکیا Nokia
خیلی از برندهای بزرگ دنیا که این روزها چشم هر مشتری را خیره می کنند در قرن 19 تاسیس شده اند. احتمالا شما در این میان انتظار شنیدن تاریخ کهن هر برندی را دارید به غیر از نوکیا. قبول دارم نوکیا بیشتر برندی جوان با حداکثر 40-30 سال قدمت به نظر می رسد، اما این هم از آن دست شوخی های دنیای کسب و کار است که به بعضی از برندها اکسیر جوانی می دهد.
داستان برند نوکیا به خیلی قبل تر از دنیای دیجیتال و حتی گوشی های عهد حجر می رسد. فردریک ایدستام در سال 1865 شرکت نوکیا را برای کاری خیلی دورتر از عرصه موبایل سازی تاسیس کرد. در آن زمان ایدستام موج تقاضا برای کاغذ به منظور نامه نگاری و چاپ انواع روزنامه را مشاهده کرده بود. به همین خاطر بدون معطلی شرکتی برای تولید کاغذ در فنلاند راه اندازی کرد. این شرکت کوچک خیلی زود با سرمایه گذاری های ایدستام تبدیل به بزرگترین تولیدکننده کاغذ در فنلاند شد و تقریبا هیچ کس به گردپای آن هم نمی رسید.
تا اینجای داستان نوکیا خیلی سر راست و به دور از هرگونه چالشی به نظر می رسد. با این حال سر و کله انواع دردسرها خیلی زود پیدا شد. وقتی ایدستام با تولید کاغذ توانست ثروت و شهرتی برای خودش به هم بزند، خیلی از تجار دیگر هم چنین فکری به سرشان زد. به همین خاطر در دهه 1950 دیگر خبری از سلطه بلامنازع نوکیا در بازار نبود و این شرکت قدیمی تقریبا ورشکسته شد؛ بله درست شنیدید، ورشکسته!
وقتی خبر افزایش بدهی ها به گوش فرزندان و وارثان ایدسام رسید، به جای اینکه خودشان را ببازد و شروع به بهانه جویی کنند خیلی سریع دستور دادند کارگاه های تولید کاغذ شرکت جمع شود. شاید فکر کنید آنها قصد داشتند با فروش کارگاه ها خودشان را از شر بدهی ها خلاص کند، اما قهرمان های قصه ما بازار تازه و دست نخورده ای پیدا کرده بودند. آنها تصمیم گرفتند به جای تولید کاغذ سراغ بازار سیم برق برود. این سیم ها در آن زمان در ابعاد خیلی محدود تولید می شد و قیمت سرسام آوری هم داشت. با توجه به اعتبار خانواده ایدسام به عنوان کارآفرینانی درجه یک کسب مجوزهای لازم برای نوکیا کار سختی نبود. به این ترتیب نوکیا وارد دنیای ساخت سیم برق شد (هنوز هم با عرصه تولید گوشی خیلی فاصله دارد، مگر نه؟).
شرکت نوکیا بعد از اینکه چند دهه در عرصه تولید انواع سیم کارش را ادامه دارد، از اویل دهه 1980 وارد دنیای دیجیتال شد. آنها دیگر به جای تولید سیم برق قصد داشتند نسل اولیه گوشی های همراه را با قیمتی تجاری و مقرون به صرفه به دست مشتریان برسانند. اینطوری نوکیا وارد عرصه ای شد که همه امروزه می شناسند.
اپل Apple
لوگوی اپل توسط رونالد وین ، یکی از بنیانگذاران اپل ، طراحی شده است.ایده ی پشت این لوگو کشف انقلانی گرانش توسط نیوتن بود. همراه با لوگو نام کامل شرکت (Apple Computer co ) نیز بود. استیو جابز پس از مدتی خواستار تغییر لوگو شد و در سال ۱۹۷۷راب جانوف لوگویی در قالب سیب رنگارنگ طراحی کرد و به جای نام شرکت فقط نام اپل را نوشته شد.
هدف لوگو جدید جذب مخاطبان جوان و نشان دادن توانایی منحصر به فرد کامپیوتر برای نشان دادن رنگ ها بود.ممکن است این سوال برای شما پیش بیاید که چرا یک سیب گاز زده ؟ پاسخ آن خنده دار است زیرا این کار برای جلوگیری از اشتباه بین سیب و گیلاس انجام شده است.در سال ۱۹۸۴، با راه اندازی مکینتاش اپل ، این غول تکنولوژی تصمیم گرفت حالا که اپل به اندازه ی کافی معروف شده است اسم اپل را از لوگو حذف کند و این چگونگی حذف نام شرکت از لوگو است. از سال ۱۹۸۴ ، اپل به لوگوی خود وفادار است و تنها طرح و سایه هایی در آن ایجاد می کند.
گوگل Google
تاریخچه برند گوگل سابقه تاریخی گوگل از سال ۱۹۹۷ شروع می شود.. در آن سال ، نسخه خام امروزی گوگل در GIMP توسط سرگئی برین، یکی از بنیانگذاران غول فناوری، به وجود آمد. افزودن علامت تعجب به نام آن، تلاش گوگل برای تقلید از طرح یاهو بود .آنها متوجه شدند که تقلید کردن برای نام تجاری قدرتمندی مانند گوگل کار درستی نیست به همین خاطر روت کدر این علامت را در سال ۲۰۰۰ از لوگو گوگل حذف کرد. تصویر جدید گوگل محبوبیت بسیاری پیدا کرد و تا سال ۲۰۱۰ از آن استفاده کرد . در سال ۲۰۱۵ ، گوگل آخرین نسخه از لوگوی خود را رائه داد نمونه ای عالی از طرح گرافیکی عالی است.
مک دونالد McDonald
مک دونالد در ابتدا با نام McDonald’s famous barbeque شناخته می شد . درلوگوی سال ۱۹۴۰ ، نام شرکت به طور کامل نوشته شده و کلمه famous در بین دو خط قرار گرفته بود .در سال ۱۹۴۸، نام تجاری این شرکت به Mcdonald’s famous hamburger تغییر یافت . در بین سال های ۱۹۴۸ و ۱۹۵۳ ، شرکت طرح با مزه ی سرآشپز speedee را در لوگوی خود اضافه کرد.در سال ۱۹۶۰ ، مک دونالد لوگوی جدید خود را که نشانه ای طلایی رنگ که فرمی شبیه فرم حرف M داشت و توسط استنلی مستون طراحی شده بود را معرفی کرد و این لوگو تبدیل به نشانی جهانی شد که همه آن را میشناسند.
اما ماجرای تغییر لوگوی مک دونالد در اینجا به پایان نرسید. در سال ۱۹۶۸ ، حرف M صورت ساده تری به خود گرفت و کلمه مک دونالد به رنگ مشکی تغییر یافت. فقط در سال ۱۹۸۳ ، مک دونالد علامت M شناخته شده را در پشت زمینه ای قرمز رنگ قرار داد .در سال ۲۰۰۳ ، تصمیم گرفتند که شعار I’m Lovin’ را به لوگو اضافه کرد. در سال ۲۰۰۶ این مجموعه برآن شده که جزئیات را از لوگو حذف کنند و فقط نشانه M طلایی رنگ به عنوان لوگو در نظر گرفته شد
چرا آشنایی با تاریخچه برندهای بزرگ مهم است؟
احتمالا بعد از مقدمه پرهیجان این مقاله در بخش کنونی انتظار ورود بی مقدمه به فهرست اصلی تاریخچه برندهای بزرگ داشتید. در این صورت بی برو برگشت تیتر این بخش حسابی ناامیدتان کرده است. هرچه باشد بررسی مزایای آشنایی با سرگذشت برندهای بزرگ مثل بعضی از کلاس های مدرسه حسابی حوصله سر بر به نظر می رسد. البته ما در روزنامه فرصت امروز اصلا این طور فکر نمی کنیم. چرا که از همان قدیم ها هر کارآفرینی که قصد یادگیری مهارت تازه ای را داشت یا اصلا قرار بود برای کاری وقت بگذارد، اول از همه مزایای آن را بررسی می کرد. شاید برای خیلی ها آشنایی با داستان پشت سر برندهای بزرگ یک تفریح لذت بخش باشد، اما نه شما آدم های عادی هستید نه دنیای کسب و کار شوخی سرش می شود. پس نباید حتی به وقت گذرانی الکی فکر هم بکنید.
ما امروز معتقدیم هیچ کس قرار نیست از روی دست برندهای بزرگ کپی برداری کند. برعکس، شما باید فقط دنبال برخی از سرنخ های مهم از سرگذشت و پیچ و خم های برندهای بزرگ باشید. اینطوری دیگر لازم نیست برای تبدیل شدن به قهرمان مسابقات فرمول یک شروع به اختراع مجدد چرخ و بخش های مختلف خودروهای مسابقه کنید. به زبان خودمانی، داستان رشد و توسعه برندهای بزرگ به شما یاد می دهد چطور بدون اینکه دست به سیاه و سفید بزنید از کنار بعضی از عجیب ترین چالش های بازار عبور کنید.
بعضی وقت ها آدم با قرار دادن خودش به جای دیگران ایده های تازه ای به نظرش می رسد. مثلا یک دانشجوی تازه فارغالتحصیل شده رشته ادبیات را در نظر بگیرید که دوست دارد مثل شکسپیر رمانهایی ماندگار از خودش به جا بگذارد. بی شک کلی تکنیک های رنگارنگ برای چنین آدمی در دسترس است، اما راستش را بخواهید هیچکدام از آنها به گرد پای مرور سرگذشت رمان نویسهای درجه یک دنیا نمی رسد. خب اگر یک دانشجو می تواند با چنین تکنیک ساده ای راه و چاه مسیر رماننویسی را تا حدود زیادی پیدا کند، چرا شما نتوانید از همین شیوه در عرصه کسب و کار سود ببرید؟
Add a Comment